کد مطلب:75498 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:323

درک سرنوشت











از نظر آن حجت خدا گذشته و حال و آینده با یكدیگر پیوندی ناگسستنی دارند. علت و معلولها پشت سر یكدیگر خواهند آمد و سرنوشت انسانها را ترسیم می نمایند، در این میان یك عامل است كه می تواند آدمی (اعم از فرد یا جامعه) را از این زنجیره رها ساخته و از سرنوشت جبری نجات دهد. آن هم، همان عامل اراده است. یعنی آن انسانی (با جامعه ای) كه با یك ارزیابی درست، گذشته ی خویش را نقادی كند و مصمم به اصلاح و انتخاب خویش گردد، در پرتو اراده می تواند آینده ای انتخاب شده برای خویش طراحی نماید.

تعبیر دیگر این سخن این است كه: آینده وقتی دارای ارزش و معنی و مفهوم است كه گذشته بطور صحیح در سنجش ترازوی عقل قرار گرفته، تصمیمی برای دگرگونی (و یا انتخاب آگاهانه تداوم راه) گذشته اتخاذ گردد. در غیر اینصورت آینده نیز چیزی جز چرخش ایام گذشته نخواهد بود.

این مطلب را آن حضرت طی جمله ای كوتاه در نامه ای كه به معاویه نوشته آورده اند:

«اگر از آنچه گذشت عبرت بگیری خود را در آنچه باقی است حفظ می كنی»[1] پس آینده در گرو گذشته است. گذشته ای كه به یكی از دو صورت آینه را رقم خواهد زد. یا به وسیله ی عبرت گرفتن از گذشته كه آینده اصلاح می گردد، یا ناخودآگاه و به دنبال علت و معلولهای قبلی، آینده مطابق با عكس العمل های جبری گذشته بروز خواهد كرد. پس

[صفحه 37]

می توان گفت: «آینده در گرو گذشته و منوط به نحوه ی برخورد با آن است».

در اینجا لازم به ذكر دو نكته است:

اول: اینكه بعضی بر این باورند كه با استناد به تاریخ می توان آینده را پیش بینی نمود. (نظر مولا علی علیه السلام بعدا خواهد آمد) كلیت این سخن قابل قبول است ولی اگر مفهوم جبر تاریخ از آن استنتاج گردد باطل است. چرا كه باید متوجه بود كه: «اراده های انسانی» و «شمیت الهی» در روند علت و معلول ها اثر گذاشته گاهی آنها را درهم ریخته و نتایج دیگری را به دست می دهند. پس قبول جبر تاریخ به این مفهوم كه آینده همیشه آب گذشته را خورده و هر فرد یا جامعه در قبال اعمال گذشته اسیر است، قابل قبول نیست. در این صورت باید گفت انسانها همچون مهره های شطرنجی هستند كه گذشته ها آنها را جلو می راند، به بیان دیگر همیشه سرنوشت آنجا می رود كه باید برود.

اما اگر اینطور گفته شود كه سرنوشت را باید با توجه به عوامل تاریخی طراحی نمود، سخن درستی است. زیرا از یكطرف اراده های انسانی از بستر تاریخی خود نمی توانند خارج شوند و هرگونه تصمیم گیری برای آینده در بسترهای كلی حركت تاریخ خود قابل قبول بوده و گرنه از تخیلات سر بیرون می آورند. از سوی دیگر امكان انقلاب و توبه برای بشر وجود دارد و می تواند مسیر گذشته را با تصمیم و اراده درهم ریزد و مبدل به چیزی دیگر نماید.

بنابراین، اگر چه می توان آینده را از روی جریانات گذشته (و حال) پیش بینی نمود ولی این مطلب گویای حاكمیت جبر تاریخ نیست. و

[صفحه 38]

هر انسان (با جامعه ای) در قبال آینده خویش مسئول است.

تذكر دوم اینكه: بعضی به غلط مشیت الهی را مترادف نوعی جبر تاریخی قلمداد كرده و با سوء استفاده از این كلمه نوعی بینش جبری خود را در قالب اعتقادات مذهبی ارائه و یا اسلام را متهم به قبول جبر تاریخ می نمایند. اگر چه طرح این مطلب جای بحث مفصل دارد (برای تحقیق پیرامون آن می توان به كتاب «جبر و اختیار» نوشته ی استاد محمد تقی جعفری و نیز كتاب «انسان و سرنوشت» از استاد شهید مرتضی مطهری مراجعه نمود) ولی دقت در همان جمله ی علی (ع) به معاویه (كه فرمودند: اگر از آنچه گذشت عبرت بگیری خود را در آنچه باقی است حفظ می كنی) این نتیجه را به دست می دهد كه بدلیل اینكه ایشان آن را بطور مطلق و خدشه ناپذیر كار برده اند- یعنی آینده معاویه را در گرو عبرت اندوزی از گذشته دانسته اند- می توان گفت مشیت الهی در طول انتخاب انتخاب كننده است و نه در عرض آن. به بیان دیگر: مشیت الهی قطع كننده ی «انتخاب راه» انسانی نیست.

این معنی را از قرآن مجید نیز می توان یافت كه تصریح می نماید:

«خداوند وضع هیچ قومی را تغییر نخواهد داد، مگر آنكه آنها در درون خود تغییر و تحول به وجود آورند»[2].

در خطبه ی دیگر آن حضرت آورده اند كه:

«در امتهای گذشته مطالعه كردم هیچ شقاوتی از آنها نیافتم كه متكی به نادانی، تعصب، گردنكشی و با دلیل سفیهانه ای نبوده باشد»[3] این سخن گویای این نكته است كه شقاوت هیچ ملتی از ناحیه ی

[صفحه 39]

خداوند نیست و ارتباطی به مشیت او ندارد.

مشیت الهی را می توان صراط مستقیم دانست، كه در بسیاری از مواقع، آدمیان (حتی با وجود عبرت اندوزیها اما بدلایلی دیگر) قادر به پیمودن آن نیستند و از مسیر مشیت خدائی خارج می گردند، لذا پیامدهای آن هم دامنگیرشان می شود، پس هر آن باید توجه نمود كه مشی الهی در آن شرائط چیست و تلاش دریافتن و پیمودن آن نمود.


صفحه 37، 38، 39.








    1. «و لو اعتبرت بما مضی حفظت ما بقی» (از نامه به معاویه - شماره ی 49.).
    2. «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (سوره ی رعد: آیه 11).
    3. «و لقد نظرت فما وجدت احدا من العالمین یتعصب لشیی من الاشیاء الا عن عله تحتمل تمویه الجهلا، او حجه تلیط بعقول السفهاء» (از خطبه ی 234 قاصعه).